این روزگار نیست...
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار!
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست...
گفت: شب چی آقا ؟
عرض کردم شبتون بخیر...
گفت : چیتون بخیر ؟!
گفتم : شب ، آقا شب ؛ شب دیگه !
گفت : تو شب روز داری خیال میکنی همه شب روز دارند ؟!
انسان بیدار که شب روز نداره بزرگوار....
هرجا نور نباشد شب است ، هرجا ایمان نباشد شب است ،
هرجا غفلت و گناه باشد شب است ، هر جا حضور باشد نور است....
گفت : بگو شب شما، فجر صادق
زندگی تکرار بازی های ما در کودکی ست
پلک برهم می زنی و زود فردا می شود
این تویی طفلی که گم کرده ست راه خانه را
می گریزد؛ هی زمین می افتد و پا می شود
گاه باید چشم بست و مثل یک کودک گریست
چیست چاره؟ لااقل آدم دلش وا می شود
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده.....
مثل آن برفی که سوزش میرود پایین شهر......
روزگاریست همه تیپ خفن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
خب طبیعی ست که یک روزه به پایان برسد
عشقهایی که سر پیچ خیابان برسد
یکی سرگرم یار و عشق و حال است
یکی درگیر جمع ملک و مال است
سیمرغم و عقاب قبولم نمیکند
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند
این چندمین شب است که بیدار مانده ام
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند!!
همیشه دوست داشتم
ساعت ها در ارتفاعی بالاتر از شهر بایستم
و در انبوه ساختمان ها
دنبال خانه ی کسی بگردم
که دوستش دارم . . .
مرا امیدوار می کنند به بهشت...
این آتش نشانها
وقتی می بینم از میان آتش
کسی را نجات می دهند!!!
نگرانم ولی چه باید کرد
درد دلواپسی نمیفهمد
حرف من خط میخی است رفیق
حرف من را کسی نمیفهمد..
زندگی، بچه ای بدون توپ
گیج در یک زمین خاکی بود
باختن بی مسابقه، بی هیچ
زندگی چیز دردناکی بود
غرق رحمت، روانِ هر کس که،
انقلابی و حیدری باشد
هر چه خاک تمامِ یاران است،
باقیِ عمرِ رهبری باشد...
تهران به کل مردم ایران بدهکار است
تهران به من،تو،ما،شما،ایشان بدهکار است
بردند پول نفتها را خرج خود کردند
تهران به خرمشهر و خوزستان بدهکار است
یک عمر را در فقر کامل زندگی کردند
تهران به زابل،خاش،گچساران بدهکار است
آوارهایش را هنوز از دور می بینیم
تهران به بم،به مردم کرمان بدهکار است
مانند قاجاریه بخشیدند دریا را
تهران به سربازان کوچک خان بدهکار است
محرومیت همواره در تقدیرشان بوده
تهران به دلواری،به تنگستان بدهکار است
آتش گرفتند از بخاری های نفت آلود
تهران به فرزندان کردستان بدهکار است
تا تن فروشی،خون فروشی هست،بی تردید
تهران به کل مردم ایران بدهکار است
بزرگی وصیت کرد برای سلامتی عقلتان هویج بخورید
همه خندیدند...
و کسی ندانست که عقل همه به چشمشان است...
.....
فاکتور داربست و نصب بنر...........سر رسید شعار امسال و
ارتش بیست میلیونی... تکبیر.........ارتش کارت های فعال و
اقتصاد کمی مقاومتی...........بازتولید پتک و بیل و کلنگ
سریال های فاخر کره ای............موضع مادر عمو پورنگ
فاز تخریب دولت قبلی..............با هدفمندسازی مردم
طرح تغییر نام یک کوچه ............از مفتح به لادن چندم
دم سگ تا ابد همین جوری ست..........و همین جور ذات بعضی ها
لرزش روح پرفتوح امام ............دفتر خاطرات بعضی ها
از سیاست زیاد حرف نزن...........حرکت ما چراغ خاموش است
مجلسی که ملات میگیرد.............دولتی که بساز بفروش است
جنگ شد، فحش مخملی دادند...........افسر ما ستون پنجم شد
پسر نوح با بدان بنشست...............خاندان مطهرش گم شد
عقده ای ها شلنگ و تخته زدند.......در فضایی که باز تر شده بود
طبق تحقیق شاهدی عینی............مرغ همسایه غاز تر شده بود
یادمان داده اند که: ساکت شو...........جلوی در نباش، راه برو
بعد با کدخدا بگو و بخند .............بعد پشت ((فرودگاه)) برو
فیلم ما را بگیر، راحت باش........دوربین و صدا که تنظیم است
توی این سینه دردها داریم.........شربت سینه حیف تحریم است
گریه بر سجاده یا بر شانه یاری عزیز
ای خدا، ما با کدامین کارها زیباتریم؟
باتشکراز جناب لنگرودی
با خودش از قدیم مشکل داشت........با خودش چند لحظه صحبت کرد
وسط حرفهاش باران زد................روی ایوان نشست دقت کرد
با خودم هی مرور می کردم............قبلا این صحنه را کجا دیدم؟
یادم آمد که یک نفر می گفت:.........هر کسی که مرا عبادت کرد -
- بعد به ناگه توی هیچ دمید........یک نفر غیظ کرد، سجده نکرد
یک نفر گفت: امتحان بکنیم........یک نفر سیب را دو قسمت کرد))
عده ای سخت معترض بودند.......ترس از اینکه خون به پا بشود
گفت: موضوع چیز دیگری است.......بعد این آیه را تلاوت کرد–
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ
وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
ۖوَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ (36)
- یادتان رفته قطره ای بودید؟.....بعد در رنج آفریده شدید
قبل رفتن به آیه ی بعدی...........کنج خلقت نشست دقت کرد
هیچکس، هیچی نمی فهمید.......و خداوند خواست تا (بشود)
مدتی بعد وضعیت را دید.......به همینی که هست عادت کرد
ماکه رندان هیچ پردازیم........عقل خود را به هیچ می بازیم
هرکه فهمید ما نظربازیم...........منطقی تر به ما خیانت کرد
بی کسی درد نیست، مرتبه است......هر دو را ناگزیر بخشیدم
پشت من دشمنی که صفحه گذاشت....دوستی که مرا ((قضاوت)) کرد
از چه بنویسم؟ از تو یا مردم؟........قصه اینجاست هردو درد من اند
جرم حلاج هم همین ها بود.....عشق را قاطی سیاست کرد
"دوست دارم به قبل برگردیم.....بدترین جای شعر، تنهایی ست..."
دوست داری که نوکرت باشیم ... مثل آبی که تشنه ماهی ست
صدر اخبار عمر ما اینست....رشد سکه، دلار یا نفت
مث هربار جمعه ها آمد....اشک مهدی چکیدو بعدش رفت
شکل تیپ و قیافه ها دینی.......عمل نسل امروز ما، بینی
نامه ی عبادات ما خالی.........مدل جنس ایمان ما چینی
لقمه ها شبهه ناک و کمی مشکوک .... کیف نامحرمان به دنیا کوک
جای احیای مجلس روضه......هیئت و منبرش میشود فیسبوک
دیش و ریشی که ماجراها شد..... دختری که اسیر فحشا شد
حاجی بازاری صف اول...... غصه اش قربت الی ا.. شد
من بمیرم چقدر غم داری.....در دلت داغ یک علم داری
ذاکرو واعظ و سخنران ..هست.......مثل زینب ولی تو کم داری!
یامهدی
لنگرودی-جلالی
قدرت فساد نمی آورد.....
وحشت فساد می آورد ......
شاید وحشت از دست دادن قدرت ...!
گاهی ازدستفروشان چیزی بخرید،
حتی اگرنیاز ندارید
اینا همان کسانی هستن که نمی توانند گدایی کنند....:"273بقره"
امّا آنهارا ازچهرههایشان میشناسی
و هرگز با اصرار چیزی ازمردم نمیخواهند
(یحسبهم الجاهل اغنیا من التعفف)