مومن غصه دار
مومن "غصه" دارد..
اما آن را " قصه" نمیکند!
بدون تو بردی نداریم ما
شکست از قضا باز نزدیک ماست
فقط طرح زیبای لبخند تو
مدال طلای المپیک ماست!
یامهدی ادرکنی
تقصیر تو نیست؟ قامتی خَم دارم ؟؟؟
یا اینهمه بیت های مبهم دارم ؟؟؟
تقصیر تو نیست ؟؟؟ باور من این است!!!
تا هستم و نیستی تو را کم دارم
ﭼـﻨﺪﯾﺴﺖ ﻫـﻮﺍﯼ ﭼـﺸـﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺳﺖ
ﻫـﺮ ﺧـﺸﺖ ِ ﺩﻟـﻢ ،ﺑﯿﺎﻧﮕـﺮ ِ ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﺖ
ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺧـﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﺠـﻮﯾﺰ ﭘﺰﺷﮏ ﻣـﻦ ، ﺣـَﺮﻡ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺳﺖ
در خواب من آشفته بازاری بپا کردی
با قلب بیمارم بگو یارا چه ها کردی
یک عمر مجذوب هوای نینوا بودم
تو آمدی، این خطه را هم کربلا کردی
از بس که سنگت را به سنگ سینه کوبیدم
من را اسیر سنگ اسماعیل طلا کردی
در بخت آنکس که مجرد آمد و برگشت
چیزی نشد که همسری را دست و پا کردی
در هجمه ی امواج نفس بودم که دل را
مانند آن برنامه ی سمت خدا کردی
یک بار من می آیم و چندبارهم تو
با این گدای بی وفای خود وفا کردی
شکر خدا که آمدی و با عنایاتت
در رهبری "سید علی" را سهم ما کردی
آمد خبر که روز "هشتم" در المپیک
رنگ مدال تیم ایران را طلا کردی.. !
میثم جلالی
شنبه 23مرداد95
من از رفیــق هیئتـی ام زخــم خورده ام..
باید فقط به شخص "حسین" اعتماد کرد..
پنجاه و هفت روز دگر مست می شویم
با جامه ی عزای تو یکدست می شویم
پنجاه و هفت روز دگر در حسینیه
آقا خلاصه. نوکر در بست می شویم!
روزی برود اگر سرم با این حرف
شادم بخدا،مفتخرم با این حرف
بر منکر امام خامنه ای لعنت
به به که خنک شد جگرم با این حرف
عَکسی زِ شَهیدی هَمه اعصابِ مَرا ریخت بِهَمْ
زِینبْ تو سَرِ نَعْشِ برادر چِه کشیدی...
شادی روح شهدا صلوات + و عجل فرجهم
شعری از این حقیر...
کن قبول عشق دروغی مرا
بــچه بازی و شــلوغی مرا
جان هرکه دوست داری آخرت
رو نکن "فیش حقوفی" مرا..
میثم جلالی
آیه الله میرزا اصفهانی از قول استاد خود حضرت آیه الله نائینی چنین نقل میکنند:
" در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط انگلیسی ها و روسی ها که
حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج گرفته بود ، آیه الله نائینی خیلی پریشان
بودند و نگران از این که وضع به کجا خواهد انجامید ، نکند که این کشور محب و
دوستدار امام عصر از بین برود و سقوط کند؟ " در همین زمان ها شبی به امام زمان
متوسل می شوند و در حال توسل و گریه به خواب می روند.
خواب می بینند: دیواری است به شکل نقشه و این دیوار ترک برداشته و خم شده و
در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر
آنها می ریزد و خراب میشود.
آقای نائینی وقتی این صحنه را میبینند به قدری ناراحت و نگران می شوند که فریاد
میزنند و می گویند: خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟...
در این حال میبینند که حضرت ولی عصر تشریف می آورند و انگشت مبارکشان را
به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود ، گرفتند و آن را بلند کردند و
دو مرتبه سرجایش قرار دادند و بعد فرمودند: این جا شیعه خانه ی ماست.
می شکند ، خم می شود ، خطر هست ولی ما نمیگذاریم سقوط کند. ما
نگهش میداریم.
شهید مدنی با اشاره به ماجرای »یوسف و زلیخا« در قرآن حکیم
به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان
مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی
داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف
همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان!
سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند:
»آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمدرضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید
دیدید شما هم وقتی به دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید
و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید!
پدرعزیزم ،
من به خوبی می فهمم که
بسیار باشرف است آنکس که انسان باشد
و بین آشغالها نان پیدا کند،
تا آن کس که آشغال باشد
و بین انسانها نان پیدا کند...!
موی سپید دارم و شیخ الائمه ام
هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن
حذف وعدهی غذایی ظهر در بسیاری از افراد باعث رفع کسالت
و بیحالی و خواب آلودگی و نفخ شکم میشود؛
همچنین جهت رژیم لاغری بهترین کار حذف وعدهیغذایی ظهر است.
در مجلس امام حسین حرف پول وسط آمد؛ گفت کلاهمم آن سمت بیفتد برنمیگردم
شهید غلامعلی رجبی اهل ریا و خودنمایی نبود؛ برای خدا کار میکرد؛
نیتاش برای اهل بیت بود. یک بار به او گفته بودند
«این کلید ماشین و خانه را بگیر به شرط اینکه قول بدهی مداح ثابت
جلسات هفتگی ما بشوی». به بهانه مشورت با پدرش بیرون شده بود.
گفته بود:«چون در مجلس امام حسین حرف پول وسط آوردند
دیگر اگر کلاهمم آن سمت بیفتد برنمیگردم».
+ کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِ"طَغْوَا"هَا...... تا "طغوا" تمام نشود "تقوا" اغاز نمی شود!
طغوا: احساس بی نیازی و استغنی در هر زمان و زمینه ای
میخواهم لااقل یک نفر باشدکه من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم
که با خودم حرف میزنم..
داستایفسکی
هر کسی زلیخایی داره که یک روز در پشت هفت در بسته باهاش تنها میشه
و باید از این امتحان سربلند بیرون بیاد. این زلیخا لزوما یک زن نیست. و لزوما
یک فرصت شهوانی نیست. ممکنه یک فرصت مالی باشه، یا یک فرصت
سیاسی و جاه طلبانه یا خیلی چیزهای دیگه. اما در نهایت نتیجه امتحان با
همه مخلفاتش و تبعاتش، در صورت قبولی، عزیز مصر شدنه.