فکروذکر

بی وضو وارد نشو....میکده حمام نیست

بنگر به کجا رسیده دیوانگی‌ ام

 

مجنون به نصیحت دلم آمده است

بنگر به کجا رسیده دیوانگی‌ ام....

 


الهی بالحسین

 

ﭘـﻠﮑﯽ بہ ﻫﻢ ﺑﺰﻥ کہ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﺩ دلم


ﺣﺮ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺳﭙﺮﺵ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ

 


ما جوانيم هنوز..

 

در بَــدو ورود «رمضــانـيـم» هنوز
حسـرت بـه دليـم و نگـرانيـم هنوز
گوينـد : كـه آرزو بـه ما عيبـی نيست
یک «كرب و بلا» که ما جوانيم هنوز

 


باز هم...

 

هـــر زمانی که دلـــم یاد شمــــا مــی افـــتد ...
گــــذر زندگـــی ام ســمت خــــدا مــی افــتد ...

این چـه سـِری ســت که هـر گاه مسـافر داری
بـاز هــم اسـم مــنِ گمشــده جــا می افــتد...؟!

 


بهشت ازلی

 

دوست داری به بهشت ازلی خیره شوی...؟


عکسِ ی اربـــاب به دیوار بزن...!

 


یک یا حسین چه میکنه؟

 

در خیابان می رفتیم می دیدم دارد چه می کند..

یک بود یک از جلوی او می گذشت.
این تا او را دید، چشم خودش را انداخت پائین و گفت:



در دلش گفت. کسی در خیابان داد نمی زند که یا حسین.
ایشان فرمودند من دیدم شیطانی که آمده بود ایشان را ببرد

مثل یک توپ 106 خورد به سینه ی دیوار...

مرحوم حضرت ره

 


وصالت..

 

وصــــالـــت گـــــر مــــــرا گـــ‌ــردد مـــیــســــر


هـــمــه روزم شــــود چـــــون عـــیـــد نــــوروز

 


پناه من

 

رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت

من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین

 


شارژ عمرم..

 

شارژ عمـرم را فقط این گونہ افزایش دهـم ....

 

یڪ ستاره،یڪ مربع،یڪ عدد عڪس ضریح

 

اللهم ارزقناکربلا

 


بعد از حسین...

 

دنیا ! به گریه کردن من خُرده ای نگیر

بعد از حسین (ع) خنده به این لب حرام شد

 




یا اباعبدا... ادرکنی

 

در ورودی ضریحت بوده ام زیر فشار..
مرحمت کن در شب اول نباشم در فشار..

 


بچای هیئت..

 

بنی آدم اعضای یک پیکرند..

 

ولی بچه های هیئت کمی بهترند..

 

 


شب جمعه


بیست ساله..

 

نیمه شب شده و این دل من خواب نرفت

 

بیست_سالش شده و مرقد ارباب نرفت..

 


من که دلم شکست..

 

فطرس پرش شکست شفا دادیو پرید

 

من که دلم شکست چه خاکی بسر کنم؟

 


جوابش منفی است..

 

تا ﻃﺒﻴﺐ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺩﻳﺪ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍ................

گفت: ﺳﺮﻳﻌﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻛﺮﺑﻼ


ﻛﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ، ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻣﻨﻔﻲ ﺍﺳﺖ....

ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ی ﻛﺮب و بلا

 


قتیل العبرات

 

شب جمعه است و دلم در پی یک برگ برات


السلام حضرت ارباب،قتیل العبرات

 


 

کار و بارم نوکری حضرت خون خداست

والدینم از من احساس رضایت می کنند

 


شیر اباعبدالله..

 


رد صلاحیت..

 

اسامی اعلام شد ...نکند ....

رد صلاحیت ....شده باشم.....در قلب....تو ...

 


با خیالت..

 

گر بگویم با خیالت تا كجاها رفته ام
 مردمان این زمانه سنگسارم میكنند..

 


شغل رسمی من

 

تمام زندگی ام جنگ تن به تن بوده ست!

و شغل رسمی من «دوست داشتن» بوده ست!

 


دل من گوشه صحنت..

 

دل ندارم که به معشوق زمینی بدهم. . .
دل من گوشه صحنت بخدا جامانده. . .

 


یاد تو..

 

 

روی نــبودت هم حسابی تازه وا کردم
 یـــــاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

 


طبق عادت

طبق عادت ،من نمازم راشکسته خوانده ام
درخیالم که هنوز کرب و بلا هستم حسین


چرا از همه زندگیت زدی؟؟

همین‌جوری می‌خواستم ببینم چی میگن! برام جالب بود. از خیلی از عراقیا

و موکب‌دارا همین سوالو می‌پرسیدم. یکی گفت: همه زندگیمو مدیون حسینم،

قول دادم تا آخر عمرم نوکری زائراشو بکنم. یکی‌شون گفت: سیر کردن زائر

امام حسین خیلی ثواب داره. یکی گفت خدمت به زائرا، خدمت به امام‌حسینه.

اما بین این همه، یه جواب خیلی به دلم نشست...

یه پسر جوونِ سبزه که یه سینی خرما دستش گرفته بود و اول صبح وایساده بود

وسط مسیر. سینی رو گرفت سمتم. یه خرما ورداشتم و پرسیدم:

چرا برای چند روز از همه زندگی‌ت زدی اومدی اینجا که از زائرا پذیرایی کنی؟

اشک تو چشاش حلقه زد، بغضش رو خورد و با یه صدای گرفته با همون لهجه‌ی

عراقی، دست و پا شکسته شروع کرد فارسی صحبت کردن:

هرسال همه دل‌خوشیم اینه که فقط یه بار یکی از این خرماها رو به امام‌زمانم تعارف کرده باشم

... همین


مرگ و جدایی

دهخدا تجربه ی عشق ندارد، ورنه.........

معنی مرگ و جدایی به یقین هر دو یکیست


حرف شماست..

دنیای حقیقی که سر جای خودش...
دنیای مجازی ام فقط حرف شماست...


عیبی ندارد

نطلبیدی مرا عیبی ندارد ارباب...
روسیاهی مرا خوب عمومی کردی!


کربلای من

من گیر این دو برگِ گذرنامه نیستم...

کرب و بلای من به گذرکردن از ”من“ است ...


قلب ناپاک

لنگ ویزا و تمام این مسائل نیستم..

قلب ناپاکم مرا از کربلایت دور کرد. . .


یا حسین جان ارباب...

تا حسابم کرده باشی بین نوکرها فقط،
نام خود را ثبت کردم داخل سایت سماح....


حسین...

اگر زاهد دعای خیر میگویی مرا این گو
که این آواره ی کوی حسین آواره تر بادا...


مرحوم دولابی

غصه های دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین، غصه ات از بین میرود.
در مجلس عزای امام حسین علیه السلام بنشین، غصه ات زایل میشود.


امان از دل زینب


دل کندن

اربعین
تمرین دل کندن است
دل کندن از تو
و تو خودت
تمام تعلقانی
تمام دنیا...!


پیاده شو...

پیاده تا کربلا خوب..... ولی خوب تر از آن..

پیاده شدن از"هوی"و"هوس" است!


یادت باشد....

من که می خوابــــم ولی یادت بماند کربــــــــــــلا

یک شب دیگر به امید وصالت سر به بالین مینهم


گوشواره..

روی سر در مغازه اش پارچه ای نصب کرده بود که..

"به احترام شهادت حضرت رقیه "

امروز در این فروشگاه گوشواره عرضه نمیشود....


زیر پاهای زائران

به بچه‌ها گفتم:‌ «از روش بپرید که کثیف نشه.»
 یک پارچه سفید بود. پهنش کرده بودند وسط جاده!
«لابد مال یکی از همین موکب‌هاست. باد با خودش آورده.»
داشتیم یکی یکی از روی پارچه می‌پریدیم که یک نفر بدو بدو آمد،

دستمان را گرفت و از روی پارچه ردمان کرد!
 تازه فهمیدم که پارچه را باد نیاورده، مرد عرب کفنش را

زیر پای زائرهای اباعبدالله پهن کرده است.


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

نويسندگان

لينک هاي مفيد

درباره وبلاگ


به وبلاگ ماخوش آمدید... فقط نظر فراموش نشه عزیزان.. مارو هم لینک کنید..

آخرين مطالب