فکروذکر

بی وضو وارد نشو....میکده حمام نیست

حماسه جان استفان اکواری

در سال 1986 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد .
در آن سال مسابقات دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود .

دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش

گل سرسبد مدالهای المپیک محسوب می شود

آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه این دونده تا صبح نخوابیدند.

دنیا از او درس بزرگی اموخت و آن درس اصالت حرکت مستقل از نتیجه بود .

او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است .به این فکر نکرد که برای پیشگیری

ازتحمل نگاه تحقیر آمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند.او تصمیم گرفته بود

این مسیر را طی کند.اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش

باعث شد تل دنیا به ارزش جدیدی توجه کند.

ارزشی که احترامی تحسین بر انگیز به دنبال داشت.

فردای مسابقه مشخص شد که جان از شروع مسابقه زمین خورده بود و به شدت آسیب

دیده بود. او در پاسخگوئی به خبر نگاری که پرسیده بود چرا با آن وضع و

در حالی که نفر اخر بودید ازادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت :

برای شما قابل درک نیست ! و بعد در مقابل اصرار خبر نگار گفت :

مردم کشورم مرا 5000مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم

مرا فرستاده اند که ان را به پایان برسانم.حماسه جان استفان اکواری

از ان پس سینه به سینه در میان تمام ورزشکاران نقل شد.........

اما آیا یادتان هست که نفر اول برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود؟؟؟


تلاش شیطان برای تو

 هر مقدار که

برای خدا

ارزش پیدا کرده ای

تلاش شیطان برای تو

بیشتر خواهد شد..!

 


طبیب دل من..

 

جا داره

روز پزشک رو

به تنها کسی که حالمو خوب می‌کنه،

تبریک بگم؛

"تو"


امام فرمود: این شهید نیمی از انقلاب است..

 

هدیه به روح چریک مبارز حجت الاسلام شهید سید علی اندرزگو

"نیمی از انقلاب"

می توان پر کشید بی پر وبال

پر کشیدن در آسمان خیال

قصه ی انقلاب و مردانش

همه بی غل و غش، همه خوشحال

همه اهل قناعت و مومن
خنده های بلند و سفره های حلال

قصه های امام خوبی ها
مکر روباه و  حیله های شغال

تا پلیس محله مسجد بود
دزد ایمان ما نشد رمال

یاد روزی که چشم ما وا شد
به تماشای اولین سریال

از خوشی های دوستی ناباب
یک جوانی گذشت در اغفال

یاد گلهای پرپر جبهه

عاشقان  چفیه  و یک شال

دیگر آن شوق سنگرها رفت
آه از روزگار رو به زوال

قصه ی انقلاب و قصه ایثار
کرد خوبان قصه را غربال

سینه سرخان مسجدی رفتند
تا فراسوی آسمان خیال

دوستانم شهید گم نام اند
نام من شد بسیجی فعال

با صدایی گرفته میگویم
از شهیدی که هست راه وصال

سال ها میشود که رفته و اما
کسی از نام او نکرد سوال!

قلب من خورده پیوند با شخصی

چشمه ی عمراو زلالِ زلال

 

نیمی از انقلاب به نامش شد

نیمی از قلب من هم بدین منوال

 

گرچه من بنده کمی هستم
روح او عاشقم میکند هرسال

من اسیرمرامت شدم اندرزگو

سیدی که شدی هزارویک تمثال

ناگهان با زبان روزه و شلیک
شد گل آرزوی رهبری  پامال

انقلاب ما ثمر داد آخر
عمر سید ولی نداد مجال

میثم جلالی


مومن غصه دار

 

مومن "غصه" دارد..

اما آن را " قصه" نمیکند!


مدال طلای ما

 بدون تو بردی نداریم ما

شکست از قضا باز نزدیک ماست

فقط طرح زیبای لبخند تو

مدال طلای المپیک ماست!

یامهدی ادرکنی


تکبر..

 

فردی خودنما و متکبر که خود را فیلسوف دهر میپنداشت، بهلول را گفت:
آدم احمق کسی است که به چیزی اطمینان کامل داشته باشد.
بهلول پرسید: تو مطمئنی؟
گفت: کاملا.

 


زحمت چه میکشی?

 

زحمت چه میکشی پیِ درمانِ ما طبیب؟

ما به نمی شویم و تو بد نام میشوی
..


آخر گناه

خدا گفت:

خودت ببین..

آخر گناه......."آه" است..!


تورا کم دارم..

 

تقصیر تو نیست؟ قامتی خَم دارم ؟؟؟

یا اینهمه بیت های مبهم دارم ؟؟؟

تقصیر تو نیست ؟؟؟ باور من این است!!!

تا هستم و نیستی تو را کم دارم


حرم درمانی

 

ﭼـﻨﺪﯾﺴﺖ ﻫـﻮﺍﯼ ﭼـﺸـﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺳﺖ

ﻫـﺮ ﺧـﺸﺖ ِ ﺩﻟـﻢ ،ﺑﯿﺎﻧﮕـﺮ ِ ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﺖ

ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺧـﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ

ﺗﺠـﻮﯾﺰ ﭘﺰﺷﮏ ﻣـﻦ ، ﺣـَﺮﻡ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺳﺖ


شب حال استغفار نیست

 

صبح می بینم تو را ،شب توبه میگیرد مرا...
صبح مشتاقم ولی...شب حال استغفار نیست...!


هشت بیت هدیه به امام رضا .ع.

 

در خواب من آشفته بازاری بپا کردی

با قلب بیمارم بگو یارا چه ها کردی

یک عمر مجذوب هوای نینوا بودم

 تو آمدی، این خطه را هم کربلا کردی

از بس که سنگت را به سنگ سینه کوبیدم

من را اسیر سنگ اسماعیل طلا کردی

در بخت آنکس که مجرد آمد و برگشت

چیزی نشد که همسری را دست و پا کردی

در هجمه ی امواج نفس بودم که دل را

مانند آن برنامه ی سمت خدا کردی

یک بار من می آیم و چندبارهم تو

با  این گدای بی وفای خود وفا کردی

شکر خدا که آمدی و با عنایاتت

در رهبری "سید علی" را سهم ما کردی

آمد خبر که روز "هشتم" در المپیک

رنگ مدال تیم ایران را طلا کردی.. !  

میثم جلالی

شنبه 23مرداد95


دنیا مرا ترک کرد..

 

عجب اوضاعی است!
امتحان من ترک دنیا بود ولی
دنیا خیلی زودتر از این حرفها
مرا ترک کرد!


باید وجودمان راحت شود...

 


من از رفیــق هیئتـی ام زخــم خورده ام..

 

من از رفیــق هیئتـی ام زخــم خورده ام..

باید فقط به شخص "حسین" اعتماد کرد..

 


بداخلاق

 "بداخلاق توبه ندارد"

این حدیث را روزی صدبار

در دفتر چهل برگم خواهم نوشت..

 


ولی بانک به ما اعتماد نداره ..

تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد میکنیم پولامونو میذاریم اونجا
.
.
ولی بانک به ما اعتماد نداره
.
.
ضامنش بماند...!
حتی خودکار هاشو هم زنجیر کرده!!

 


نوکر در بست می شویم..

پنجاه و هفت روز دگر مست می شویم

با جامه ی عزای تو یکدست می شویم

پنجاه و هفت روز دگر در حسینیه

آقا خلاصه. نوکر در بست می شویم!

 


به به که خنک شد جگرم با این حرف..

روزی برود اگر سرم با این حرف

شادم بخدا،مفتخرم با این حرف

بر منکر امام خامنه ای لعنت

به به که خنک شد جگرم با این حرف

 


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 65 صفحه بعد

نويسندگان

لينک هاي مفيد

درباره وبلاگ


به وبلاگ ماخوش آمدید... فقط نظر فراموش نشه عزیزان.. مارو هم لینک کنید..

آخرين مطالب