شب شکافته شدن فرق مولا تسلیت..
یک جور زدند که از دو زانو افتاد
یا فاطمه ای گفت و به پهلو افتاد
مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
گویند "حر بن یزید ریاحی" اولین کسی بود که آب را به روی امام بست
و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.
"عمر سعد" هم اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد
برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد!
کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟دنیا دار ابتلاست...
میگویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمیشود
به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی.
خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و
میخواهی دعا کنی، یادت نرود "عافیت" و "عاقبت به خیریات" را بطلبی.
آمار خراب است...نمودار شکستم.............کم دل ز کسی بردم و بسیار شکستم
گفتم دل من غرق گناه است تو گفتی:........صد بار اگر، من صد و یک بار شکستم
این شعر رو حقیر در روز کریم اهل بیت نذر آقا میکنم.
به امید نگاهی
....
تا شدم دیوانه ، دیوان گفته ام بهر پوران مثل پیران گفته ام
کاروان در حرکت و ما غرقه خواب پای میزان و دریغ از یک جواب
عده ای هستند پای تزکیه عده ای هم رهروان "ترکیه"
جای پوشاک وطن اجناس نایک بر لبان ما بجای ذکر، "لایک"
شهر را تبلیغ دینی کرده ایم ما عمل در "بخش بینی" کرده ایم
ما که دور از نسل "آوینی" شدیم در دیانت اندکی "چینی" شدیم
بوی باروت گناهان میرسد عمرهم دارد به پایان میرسد
گاه علت های دوری میشویم گاه جذب چشم و "حوری" میشویم
اندکی "چمران" و "همت" کن مرا مثل "مشگینی" و "بهجت" کن مرا
مثل "قاسم" کاممان را کن عسل لحظه مردن "مرا" هم کن بغل
تا نلغزد پای من روی صراط یابن یاسین یابن طه.. التفات
تا "علمدار"و "دوانی" ات شوم یاور "مازندرانی" ات شوم
گرچه با کوه گناه عاصی شدم من به لطفت امشب" آقاسی" شدم
اهل قرآنیم ولی تدبیر، نه عاشق صوتیم ولی تفسیر، نه
با مفاتیح حیف "بازی" کرده ایم زندگی را هم "مجازی" کرده ایم
مست شهرت، خصم گمنامی شدیم ما سحرخیز "تلگرامی" شدیم
درس هیئت توبه و "خودسازی" است بی هدف روضه روم این "بازی" است
از برای ماست زینب خم شده جسم اربابم چنین درهم شده
میز شیطان نقطه "پرواز" نیست مرغ همسایه همیشه "غاز" نیست
غصه ام کنسرت و یک "آواز" نیست روضه من اندکی هم "باز" نیست
غصه یک رهبر و بی حال ها... یک زن مظلومه و خلخال ها
غصه ناموس و سبک زندگی باز هم شرم من از این بندگی
بی بصیرت بودنم تاثیر کرد نائب صاحب زمان را پیر کرد
اقتصاد و حرف حل باید شود دیگر "اقدام و عمل" باید شود
نیت ام این ست تا بهتر شوم مثل قنبر نوکر حیدر شوم
ما نمردیم یار داری ای ولی "مجمع عمار" داری یاعلی
(بهمن)میثم جلالی
یکی از نزدیکان عارف بزرگ آیت الله بهاء الدینی نقل می کند که
شخصی با ادبیات لاتی نزد ایشان آمد و طلب استخاره کرد.
آقا هم با روی باز و خوش اخلاقی استقبال نموده و بعد قران را باز کرده
و بلافاصله گفتند: خیلی خوب است، می خواهی ازدواج کنی؟
ازدواج خیلی خوب است! آن فرد لات هم که خوشحالی و تعجب -
از اینکه چطور آقا متوجه مقصود او شده بود-
در چشمانش موج می زد تشکر کرد و رفت.
می گوید به آقای بهاء الدینی گفتم آقا من به معارف و دانایی شما
ایمان دارم و نمی دانم از کجا فهمیدید این شخص قصد ازدواج دارد
ولی می دانم او دزد محل است! یا این استخاره شما یک دختر را بدبخت کردید!
آقا فرمودند ازدواج خوب است، این آیه آمده:
«الخبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ...»
نگران نباش، طرف مقابل (دختر) هم دزد است!
فی البداهه...
اندکی چمران و همت کن مرا...
مثل مشگینی و بهجت کن مرا..
.....
تا "علمدار" و "دوانی" ات شوم
یاور مازندرانی ات شوم.........
نه اینکه صبح جمعه فقط صبح زود بیدارند..
که کار منتظرانت همیشه بیداریست..