روزی در مجلس حضرت رسول (ص) شخصی به یکی از صحابه دشنام داد
و او ساکت بود [ولی] بعد از آن او نیز شروع به تلافی کرد.
آن حضرت (ص) برخاستند و فرمودند:
فرشته از جانب تو جواب میداد چون خود به سخن آمدی فرشته رفت و شیطان آمد
و در مجلسی که شیطان در آنست نمی نشینم.
پ.ن : بر فرد دیندار لازم است که هرگاه در گفتار یا کردار از کسی
نسبت به او ظلمی شد، اگر از شریعت مقدس جزا و انتقامی بجهت [دفاع] مقرر است
بهمان اکتفا کند و اگر در شرع جزایی معین نشده پا از دایره شرع بیرون نگذارد.
«معراج السعادة»

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, |
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯽ ﺣﯿﺎﻥ ...
.
ﻫﯿﭽﮑﺪﻭﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯿﭙﻮﺷﻦ !!!!...
بی تربیتا ...

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, |
ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید :
اگه توی خونه باشیم دستگاه رو خاموش کنیم
اگه توی سینما باشیم سالن رو ترک کنیم !
ما توی زندگیمون هیچوقت کسانی که زحمت های اصلی رو برای ما میکشن نمیبینیم
ما فقط دوست داریم کسانی رو ببینیم که برامون نقش بازی میکنن !

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, |
بر خلاف آن چه تصور میشود معنای عبارت این نیست که
«خدا از هر چیز بزرگتر است»،
زیرا این سخن در جایی صحیح است که دو موجود، همسنخ هم باشند
تا بتوان آنها را با هم مقایسه کرد، مانند این که بگوییم این شیی از آن شیی بزرگتر است.
فردی نزد امام صادق(ع) گفت «الله اکبر».
حضرت پرسید: خدا از چه چیز بزرگتر است؟
او پاسخ داد: از همه چیز.
حضرت فرمود: او را محدود کردی.
آن فرد پرسید: پس چه بگویم؟
حضرت فرمود: بگو خدا بزرگتر از آن است که وصف شود.
بحار الانوار، ج 81، ص366، به نقل از توحید صدوق
نوشته شده توسط اسیرگمنام... در یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, |
خیلی از مواقع حتی برسر یک میز نشسته ایم ولی نه همدیگر رو می بینیم
و نه همدیگرو درک میکنیم از هر غریبه ای غریبه تر

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در شنبه 4 مهر 1394برچسب:, |
کار بعضی ها بی نماز کردن مردم است. آنها با امر و نهی زیاد و مردم آزاری،
جوانها را تارک الصلاة می کنند، مقدس مآب ها و
افراد سختگیر کارها را خراب تر می کنند...
حتی اونكه محرم راه ميفته مياد مجلس امام حسين،
از در خونه اش كه راه ميفته برا چي مياد؟
برا امامش مياد يعني امامت. امامت اصول دينه. اگه شما گفتي بهش،
چرا قبات كجه، چرا ريشت تراشیدس، چرا قدت کوتاست. چرا موت بيرونه...
اين ناراحت شد ديگه نيومد.
شما چيكار كردي؟ با فروع دين ورداشتي گردن اصول دين رو زدی ...
عارف ربانی، حاج محمد اسماعیل دولابی
نوشته شده توسط اسیرگمنام... در شنبه 4 مهر 1394برچسب:, |
هرچه دلبستگی بُوَد موجود
بسپارش به بنده وقت ورود
گر دلت در حــرم بُودَ مفقود،
بنده مسئول آن نخواهم بود

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در جمعه 3 مهر 1394برچسب:, |
ای حاجی فدا شده در "مکه و منا"
حج تو شد شبیه حسین (ع)"حجه الوداع"

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, |
هرچه مغز "خـالی تـر "
میل به " پُــر کردن " آن کمتر

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, |
حسین جان.......عید قربان ما......روزی است......که قربانی شما شویم.

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, |
خواهی که تو را کعبه کند استقبال...... مایی و منی را به منا قربان کن . . .

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, |
مشعر، عرفات، عجب منایی داری از زمزم غم چه کیمیایی داری
این عید سعید هم به قربان تو باد بیست روزدگر چه روضه هایی داری

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, |
داغِ شهریورِ بی تو به دلم مانده هنوز
کاش با″مِهر″تومُهری بخورد پاییزم....

نوشته شده توسط اسیرگمنام... در دو شنبه 30 شهريور 1394برچسب:, |
پیکِ مرگ آمد شبی شوقِ جهانم را گرفت.........تا به خود جنبیدم عزرائیل جانم را گرفت
رد شدم با پای لرزان از پُلِ تنگِ صراط.................یک فرشته دستهای ناتوانم را گرفت
چونکه دانست آنجهان من گیرمیدادم به خلق.....گیر داد و حس و حال شادمانم را گرفت
بعد با اکراه ما را هم به داخل راه داد............اشتیاق زایدالوصفی امانم را گرفت
باغ سبزی دیدم و انواع نعمتها ولی.......................دیدن حور و پری تاب و توانم را گرفت
روبروی حورعینی غنچه شد لبهای من...............حضرت لوط از عقب آمد لبانم را گرفت!
سعی کردم تا بنوشم جامی از جوی شراب...........حضرت عیسی پرید و استکانم را گرفت
داشتم با حرص می لیسیدم از جوی عسل............حضرت داود با انبُر زبانم را گرفت
خواستم واردشوم درحلقه اصحاب کهف........سگ پرید از قسمتِ پا استخوانم را گرفت
پاتوقِ دِنجی برای عشق و حالم یافتم...........گشتِ ارشادِ بهشت آمد مکانم را گرفت
گفتم آخر ای خدا! این گیر دادنها به ما..........لذتِ تفریح در باغِ جنانم را گرفت
پاسخ آمد: این سزای اوست که روی زمین.........وقتِ عشق و حال ، حالِ بندگانم را گرفت...!
نوشته شده توسط اسیرگمنام... در دو شنبه 30 شهريور 1394برچسب:, |